قاطی پاتی های من...

کـاش مـی فـهـمیـدی
قـهـر میـکنم
تـا دسـتـمو مـحـکمتر بگیـری و بـلـنـدتـر بـگـی
بـمون...
نـه ایـنـکـه شـونـه بـالا بــنـدازی و آروم بـگـى
هـر طور راحـتـى!!
.........................................................................

مرغ عشق فخر فروشي نکن ...
معشوق تو نيز به لطف قفس است که وفادار مانده ... !
.........................................................................

این شب ها
چشم های من خسته است
گاهی اشکگاهی انتظار...
این سهم چشم های من است.
مترسک ناز می کند
کلاغ ها فریاد می زنند
و من سکوت می کنم....سكوت...
این مزرعه ی زندگی من است
خشک و بی نشان!



در مقابل این عشق پاک هیچ حرفی برای گفتن نمی ماند